سلامٌ علیه یَوْمَ یَموُتُ
• خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است (حافظ)
مرغ باغ ملکوت را چه به خاک نشینی؟ سبکبالان شیدای حریم حرم را چه به آسودگی؟ وقتی که مستغرق در جلوه دوست در نیاز و راز و نمازی و همه لذایذ و حلاوتهای عالم را به لحظهای از لحظات ذکر یار، نفروشی، آنسان خواهی شد که ایشان شد؛ غرق در محبت و معرفت و پربهجت، چون وارستگان بار یافته در کهکشان؛ همانانی که به مقام بیانتهای انقطاع از غیر و کمال انفصال از ذیل رسیدهاند و در سدرة المنتهی، در صدر هستی، همنشین یار شدهاند. از چیست این؛ جز آنکه خطاب «و لَهَدَیْناهُم صِراطاً مستَقیماً» (نساء/68) قرار گرفتهاند و به کلام و فرمان حق دل سپرده که فرمود: «مُوتوا قَبْلَ اَنْ تَموُتوا» (حدیث قدسی)
راه یافته در حلقه و زمره پر جذبه نور را که اشتیاق و اختیاری نیست تا دل در گرو دیگری نهد. میمیراند تعلق را و میشوید دل را از هر آنچه غیر حقیقت است تا جَلَوهای شود از جلوات حضرت عشق و آینهای برای رؤیت عظمت جلّ و عَلی. میرویاند وجود خویش را در ترنّم اشک و اشتیاق و شیدایی و زنده میشود دلش به عشق؛ چونان زندگانی که حیات طیّبه قرآنی و عرفانی را یافتهاند. اینان را چه به مرگ، که زندهترین زندگان زندگانی ابدیاند.
ادامه مطلب...